سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی ... و چون عالَم ها آن را وحشت زده کند، تو همدم آنانی . [امام حسین علیه السلام ـ در دعای روز عرفه ـ]
اشعاری از پدربزرگم(متوفی 1365) درباره‌ی دنیای فانی
بقای عمر جماعت از صغیر و کبیر
مپیچ سر زقضا و مترس از تقدیر
که هر که زاد زمادر فنا شود آخر
به غیر ذات خداوند آن که هست نمیر
کمی توشه و این راه بس دور و دراز
که از رحیل دمادم زند به ما آواز
ببین سپیدی مویت که قاصد مرگ است
مگو که پنبه بود این که در محاسن ماست
ببند بارسفر را که همرهان رفتند
کسی که بار سفر بست برنگردد باز
بدان که گرگ اجل دائما به دنبال است
بدان وظیفه ما رفتن است ای سرباز
اگر لباس حریر است به تن مشو مغرور
مکن تکبر و بر این لباس ساده بساز
اگر که منکر مرگی برو به قبرستان
ببین که جمله خلق برفتند وحال نوبت ماست
بدان که خویشتنی نیست تورا دمساز
به جز عمل تورا هست همدم و همراز
بدان که اصل و نسب بر تو نیست یار و معین
برای منزل آخر توآشیانه بساز
مکن تو وزر و وبال و مزن توحرص زیاد
برای قسمت اموال فتنه ها برپاست
اگر که رستم زالی یا که قارونی
بدان که مرغ تنت عاقبت کند پرواز
تو را به مرکب چوبی سوار خواهند کرد
به حسن و مال و به این مرکب رونده مناز
اگر که شاه جهان یا رئیس درباری
بدان به زیر خاک لحد عاقبت منزل ماست
بزن دست توسّل به دامن شه دین
هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست
مرو به کرببلا و بکن تو یاد حسین
بدان که که کرببلا در میان خانه ماست
اگر تو چشم شفاعت به این حسین داری
بدان شهادت او باعث شفاعت ماست
برو به کرببلاو ببین چه می بینی
که رود و رود شنیدن از لیلاست
اگر سؤال کنی این دو گوشه قبر از کیست ؟
جواب می شنوی این علی اکبر ماست
برو به شطّ فرات و ببین چه می بینی
ببین فتاده ز پیکر دو دست از عبّاس
برو به حجله قاسم که تازه داماد است
ببین که مجلس عیش است یا که بزم عزاست
بگفت زینب محزون که ای برادر جان
شهادت از تو بود نوبت اسیری ماست
سرت به نوک سنان و تنت به روی خاک زمین
مثال این سر ببریده چون سر یحیاست
سری که بر سر نی می کند تلاوت قرآن
که جمله خلق بدانند که حق به جانب ماست
اشعار از مرحوم درویش محمد مداحی (مرشد محمد مداحی)
گردآورنده: باقر مداحی کوپائی