از نوشته های دوست خوبم رضاعرب عامری:
1. سخن بی علم چون تیر بی هدف است.
2. این قانون جهان است: زیرپای دروغ همیشه لغزان است.
3. چشم حقبین از خود عاجزتر مبیند
4. مرد حقجو از خود عاجزتر مبین--------فعل خود را غیر خاکستر مبین
5. رضای حق جوی و راه راست بپوی
6. مینویسند تا بخوانند×میخوانند بنویس!
7. چون خبری خوش تو را در رسید و غم از دل رمید، بدان آنچه چو باد آید همچنان میرود، پس چنان شادمشو که از خود بیخبرشوی.
8. جون تورا امر مهمی پیشآمد در آن نیک تدبیر کن، باکی نیست کمی تاخیر کن
9. گمان مبر که مال تورا کمال باشد، زان بترس که مایهی ملال باشد.
10. مرگ جون شربتی ماند که به کام بعضی ناخوش آید ولیک، آنکه شیرینکار بود شیرینش دهند.
11. پیران را حرمت نگهدار اگر وقت پیری حرمت خواهی و استاد را فرمان بر تا شاگردانت فرمانت برند.
12. هرچه را صورتی است که هر کس آن را ببیند و به آن، او را شناسند؛ اما تو سیرت را بجوی که هر کس آن را نبیند و به آن عارف نشود.
13. امان از بار گناه! که کمر میشکند شام و پگاه.
14. ستایش خدای را که نعمت داده و خدمت نخواسته؛ آنچه را خدمت گویند خود نعمتی دیگر است.
15. آن قدر آزادی مخواه که اسیر آن شوی.
16. محبت، سرمایهای است که هرچه خرجش کنی بیشتر میشود.
17. نوشتهی آن که بی فرهنگ است، بر روح آدمی شرنگ است.
از نوشته های دوست خوبم رضاعرب عامری
1. هر حیاتی را مماتی است و هر مماتی را حیاتی
2. وقت است خوابی بر بام کنی و دلی آرام کنی
3. سخن بی علم چون تیر بی هدف است.
4. این قانون جهان است: زیرپای دروغ همیشه لغزان است.
5. چشم حقبین از خود عاجزتر مبیند
6. مرد حقجو از خود عاجزتر مبین--------فعل خود را غیر خاکستر مبین
7. رضای حق جوی و راه راست بپوی
8. شکرت ای دوست از بهر نوال -----آن چه دادی ما را از چان و مال
9. خوش گوی تا خوش گویند تو را، چون گل که میخندد و می خنداند.
10. عجب از آدمی که حسد میورزد؛ کشتهی خویش می سوزاند و به هیچ نیرزد.
11. مینویسند تا بخوانند×میخوانند بنویس!
12. چون خبری خوش تو را در رسید و غم از دل رمید، بدان آنچه چو باد آید همچنان میرود، پس چنان شادمشو که از خود بیخبرشوی.
13. جون تورا امر مهمی پیشآمد در آن نیک تدبیر کن، باکی نیست کمی تاخیر کن
14. گمان مبر که مال تورا کمال باشد، زان بترس که مایهی ملال باشد.
15. مرگ جون شربتی ماند که به کام بعضی ناخوش آید ولیک، آنکه شیرینکار بود شیرینش دهند.
16. پیران را حرمت نگهدار اگر وقت پیری حرمت خواهی و استاد را فرمان بر تا شاگردانت فرمانت برند.
17. درطلب مال به قدر نیاز قناعت کن و از زیادهخواهی برائت کن.
18. گویند سخن را دریاب و گوینده را واگذار ولی حق اینست که هم سخن باید شنید و هم از گوینده باید پرسید.
19. ای سالک حق! ابتدا زنجیر ریا پاره کن و سپس دردهای دگر را چاره کن.
20. از عادات اهل مکرمت است که در مؤمن را در وقت بلیت لطف و مرحمت کنند.
21. خودبین مباش که آن، چشمت ز ره باز دارد و به بیراهه روی.
22. هرچه را صورتی است که هر کس آن را ببیند و به آن، او را شناسند؛ اما تو سیرت را بجوی که هر کس آن را نبیند و به آن عارف نشود.
23. در دوستی با آنکه هیچ دشمنی ندارد نیک باید تأمل کرد؛ هر که را دشمنانی است گرچه اندک باشند.
24. امان از بار گناه! که کمر میشکند شام و پگاه.
25. ستایش خدای را که نعمت داده و خدمت نخواسته؛ آنچه را خدمت گویند خود نعمتی دیگر است.
26. آن قدر آزادی مخواه که اسیر آن شوی.
27. نسبت کرامت به بخشش چون درخت است به میوهی آن.
28. محبت، سرمایهای است که هرچه خرجش کنی بیشتر میشود.
29. برای انجام هر فعل، درعاقبتش بیاندیش چنان کسی که برای انتخاب یک راه از مقصدش می پرسد.
30. نوشتهی آن که بی فرهنگ است، بر روح آدمی شرنگ است.
پست الکترونیکی گوینده و سراینده جملات فوق rastegar04@yahoo.com