بسم الله الرحمن الرحیم دین و انسانیت از نگاه دشمن - - عناوین قشنگ و نتایج فریبنده - - در روزگاری سخت و پرآشوب پدری به فرزندش گفت که از پدارنش شنیده که چه خوش روزگاری در سایه ی پرچمی می زیسته اندو همه با هم دوست و رفیق بودند و زندگی اشان با وجود کمبود امکانات و سختی های فراوان چه زیبا و دوست داشتنی بود. فرزند گفت: پدر! اون پرچم حالا کجاست!؟ پدر پاسخ داد: دشمنان آن را پایین کشیدند و قصد هم ندارند که آن را بالا بفرستند و گویا از دست کسی هم کاری ساخته نیست. روزگار سپری گشت و گذشت. پدر از دنیا رفت، روزی فرزند که دیگر بزرگ شده بود بیرون رفت و در حالی بازگشت که بسیار خوشحال بود و( از آنجا که گاه رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون) فرزندش که تا حالا او را این گونه شادمان ندیده بود علت را جویا شد. و او هم در جواب ابتدا داستان پدرش را بازگو نمود و در انتها گفت: دیگر غم و غصه ها پایان یافت و حالا ما هم چون گذشتگان صاحب پرچم هستیم و در زیر این پرچم زندگی بسیار مطلوبی خواهیم داشت با امکانات بیشتر از پیشینیان. از فرزندش هم خواست تا به پرچم احترام بگذارد و پیرو آن باشد. او آن قدرشاد بود که فراموش کرد بپرسد چه شده که دشمن خود برای بالا بردن پرچم اقدام نموده و خود حامی آن شده و دیگر اینکه آیا دشمن دوست شده؟ فرزندش هم از او نپرسید اما هنگامی که بزرگ و بزرگ تر می شد مدام از خود و دوستانش می پرسید چرا ما هنوز به آن شادکامی دست نیافتهایم؟؟؟ شاید اشتباه پدران و مادران توصیف نکردن خصوصیات پرچم و تنها نام بردن از عنوان و نتایج آن بوده است که دشمن از طریق همان عناوین و همان نتایج توانسته آنان را به بازی بگیرد و به اهدافش نزدیک شود. شما چه می اندیشید. . . ..
توضیح: در این نوشته پرچم استعاره از دین و انسانیت می تواند باشد.